کد مطلب:276998 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

نظریات دانشمندان
1- مؤلف كتاب «البدء و التاریخ» در مورد حوادث مربوط بعلائم الظهور، در موضوعی كه تحت عنوان «سیدی كه با پرچمهای سیاه از خراسان خروج خواهد نمود) آورده است چنین می نویسد:

«الهاشمی الذی یخرج من خراسان مع الرایات السود عن ثوبان عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنه قال: اذا رأیتم الرایات السود من قبل خراسان فاستقبلوها مشیا علی أقدامكم لأن فیها خلیفة الله المهدی. و فی هذا أخبار كثیرة هذا أحسنها و أولاها، ان صحت الروایه، و قد روی فیه عن ابن



[ صفحه 402]



العباس بن عبدالمطلب أنه قال: اذا أقبلت الرایات السود من المشرق، توطؤن للمهدی علیه السلام سلطانه».

ثوبان از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نموده كه آن حضرت فرمود: هرگاه دیدید كه پرچمهای سیاه از طرف خراسان نمایان شد پس با پای پیاده از آنها استقبال كنید، زیرا خلیفه ی خدا مهدی علیه السلام با آنهاست. و در این باره از «ابن عباس بن عبدالمطلب» نیز روایتشده كه گفته است: هرگاه پرچمهای سیاه از سوی مشرق، پدیدار شد آنگاه است كه شما باید برای حضرت مهدی علیه السلام سلطنتش را زمینه سازی كنید (و در نسخه ی دیگری است كه صاحبان آن پرچمها برای حكومت حضرت مهدی علیه السلام زمینه سازی می كنند).

سپس مؤلف كتاب نامبرده در توضیح روایات مزبور چنین می نویسد:

«و مردم در تأویل این اخبار اختلاف كرده اند، گروهی گفته اند كه این پرچمها با خروج «ابومسلم خراسانی» انجام پذیرفته است، زیرا او اولین كسی بود كه پرچمهای سیاه را برافراشت و لباسهایش را سیاه كرد، و از خراسان خروج نمود، پس او سلطنت را برای بنی هاشم زمینه سازی كرده است.

این دسته از مردم برای توجیه عقیده خود گفته اند: اینكه ما می گوئیم ابومسلم، برای بنی هاشم سلطنتشان را زمینه سازی كرده است، مانند آنست كه گفته می شود «عمر» سواد را (یعنی: عراق را) فتح نموده، و امیر، دست دزد را قطع كرده است. در صورتیكه نه خود عمر شخصا عراق را فتح كرده و نه شخص امیر دست دزد را بریده است، پس به آنان كار غیرشان نسبت داده می شود، در صورتی كه اینكار بدستور آنان صورت گرفته باشد.

و گروه دیگری گفته اند كه: این «سید» هنوز نیامده است. و نخستین محل برانگیختگی او از سوی چین است، از ناحیه ای كه به آن «ختن» [1] گفته می شود، در آنجا گروهی از فرزندان فاطمه علیهاالسلام، از نسل حسین بن علی علیه السلام زندگی می كنند.

و این عده گفته اند: فرمانده سپاه آن سید، مرد كوسه ای از طایفه ی بنی تمیم است كه



[ صفحه 403]



به او «شعیب بن صالح» گفته می شود و محل ولادت او «طالقان» است و درباره ی او حكایات، و داستانهای عجیب و غریبی از كشتن و به اسارت درآوردن دشمن نقل می كنند، و خدا به حقیقت آن داناتر است و الله اعلم. [2] .

2- نویسنده ی كتاب «خریدالعجائب» (زین الدین عمر) متوفای سال 749 هجری نیز ضمن حوادث مربوط به آینده جهان، در موضوعی كه تحت عنوان «مرد هاشمی كه با پرچمهای سیاه از خراسان خروج خواهد نمود» آورده است، عین عبارت كتاب «البدء و التاریخ» را با حذف قسمتی از توضیحات آن و اندكی تغییر عبارت، چنین می نویسد:

«ثوبان از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت كرده است كه آن حضرت فرمود: هرگاه پرچمهای سیاه را از سوی خراسان مشاهده كردید، پس با پاهای پیاده از آنها استقبال كنید، زیرا خلیفه خدا مهدی علیه السلام با آنهاست. و دراین باره «عباس بن عبدالمطلب» روایت كرده است: «هنگامی كه پرچمهای سیاه از سوی مشرق پدیدار شد، اصحاب آن پرچمها سلطنت را برای حضرت مهدی علیه السلام زمینه سازی می كنند».

و گروهی گفته اند كه این پرچمهای سیاه با خروج ابومسلم خراسانی انجام شده است، زیرا او نخستین كسی بود كه پرچمهای سیاه را برافراشت، و لباسهایش را سیاه كرد و از خراسان خروج نمود، پس او برای بنی هاشم سلطنت را زمینه سازی كرده است.

و عده ی دیگری گفته اند: بلكه این پرچمهای سیاه بعدها خواهد آمد، و در آن موقع نخستین حادثه ای كه بوقوع خواهد پیوست، فرمانروائی است از «چین» از منطقه ای كه به آن (ختن) می گویند، قیام می كند، چه آنكه در آنجا طایفه ای از فرزندان فاطمه علیهاالسلام از نسل حسین بن علی علیه السلام وجود دارند.

و این عده، می گویند: در پیشاپیش سپاه آن (فرمانروا) مردی كوسه كه به او (شعیب بن صالح) می گویند و از طایفه ی بنی تمیم است قرار دارد كه محل ولادت او در «طالقان» است و درباره ی او حكایات بسیار و اخبار شگفت انگیزی از كشتن و اسیر گرفتن (در هنگام جنگ) نقل می كنند كه بهت آور است و البته خدا داناتر است. (والله اعلم). [3] .



[ صفحه 404]



3- برزنجی شافعی، مؤلف كتاب «الاشاعه» متوفای سال 1103 هجری، پس از آنكه حدیثی را كه درباره ی خروج مردی از سرزمین خراسان آورده است، در توضیح آن چنین می نویسد:

«شاید این مرد كه از سرزمین خراسان قیام می كند، همان سیدی باشد كه درباره ی او توضیح می دهیم، و شاید هم سیدی دیگر غیر از او باشد.

سپس این دانشمند چنین می نویسد:

«اهل خراسان (و مردم ایران) با لشكریان سفیانی می جنگند و در بین آنها چندین باز زد و خورد واقع می شود و در همانحال، حوادثی در «تونس» و «دولاب ری» (كه دهكده ای در نزدیكی تهران است) و حادثه ای در سرزمین زرنیخ، (یا زرنج، یا زریح) كه در (مصر و یا عراق و یا افغانستان است) روی می دهد، و چون جنگ مدتی بدرازا كشید «اهل خراسان، یعنی مردم ایران، بامردی از بنی هاشم، (یعنی سیدی از دودمان رسول خدا صلی الله علیه و آله كه در دست راست، و یا كتف راست او (باختلاف نسخه ها یا روایات) علامت، و یا «خالی» دیده می شود، بیعت می نمایند، و او را رئیس خود قرار می دهند و خداوند هم كار او را سهل و آسان می كند».

و این سید (مطابق عقیده ی اهل سنت، برادر حضرت مهدی علیه السلام [4] و یا) پسرعموی آن حضرت است، و او در آنروز در آخر «مشرق» سكونت دارد. پس او با كمك و یاری مردم خراسان و طالقان قیام می كند و با او پرچمهای سیاه و كوچكی است و البته این پرچمهای سیاه غیر از پرچمهای بنی العباس است، و فرمانده سپاه آن سید مردی از (بنی تمیم) خواهد بود كه قدی متوسط و محاسنی كم دارد، و كوسه است و نامش (آنگونه كه در اخبار آمده) شعیب بن صالح می باشد.

چون خبر خروج شعیب بن صالح به آن «سید» رسید، از او استقبال می كند، و او را رئیس و فرمانده سپاه و لشكریان خود قرار می دهد. و «شعیب» كسی است كه اگر با كوههای سخت و محكم روبرو شود آنها را در هم می كوبد، و زمینه ی حكومت حضرت مهدی علیه السلام را فراهم می آورد.



[ صفحه 405]



و در این باره از پیغمبر گرامی اسلام روایت شده است كه فرمود:

«هرگاه شنیدید كه پرچمهای سیاه از خراسان نمایان شد خود را به آنها برسانید، اگر چه با دست و زانو بر روی برف و یا یخ راه بروید».

و در روایت دیگری است كه: خلیفه ی خدا مهدی علیه السلام با آنهاست.

و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرموده است: «اگر در میان صندوقی بودی كه سر آن صندوق را بسته و درب آنرا قفل زده باشند آنرا بشكن، و خود را به آنها برسان». [5] .

4- نویسنده ی كتاب «تباشیرالمحرورین» نیز دراین باره چنین می نویسد:

سفیانی در «دمشق» سكنا نماید و لشكری بفتح خراسان بفرستد و از «ماوراءالنهر» منصور نامی كه لقب او حارث باشد [6] و نصرت آل محمد صلی الله علیه و آله نماید ظاهر گردد و اهل خراسان بر سر او جمعیت نموده محاربات عظیمه فیما بین ایشان و لشكر سفیانی در (تونس) و (دولاب) و تخوم زرنیخ واقع شود.

چون قتال ایشان به طول انجامد با (سیدی هاشمی) كه ابن عم مهدی علیه السلام است و در كف دست راست خود (خالی) دارد بیعت نمایند، و لشكر خراسانی و طالقانی با خود علمهای سیاه كوچك دارند، و مقدمه ی لشكر ایشان، یعنی: فرمانده سپاه آنان، مرد چهار شانه زرد رنگ تنك ریش (كوسه) كه اسم او شعیب بن صالح تمیمی است با پنج هزار نفر كه كوههای بلند را از هم می پاشد قیام می كند و امر سلطنت مهدی علیه السلام را ممهد و آماده می سازد و رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدح او گفته كه چون بشنوید كه علمهای سیاه از خراسان رو كرده است پس بروید بسوی آنها هر چند كه بر سینه و بالای برف باشد. و امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است كه اگر من در صندوقی مقفل می بودم هر آینه آن قفل و صندوق را می شكستم و به آن رایات ملحق می گردیدم. [7] .

نویسنده ی مزبور در جای دیگر از همان كتاب چنین می نویسد:



[ صفحه 406]



پس آن سیدحسنی با «رایات سود» یعنی: پرچمهای سیاه، مدت هشت ماه و به روایتی هیجده ماه و به روایتی هفتاد و دو ماه كه مدت شش سال است به قتل و غارت و گوش و بینی بریدن مشغول شود و شمشیر او به غلاف نرود تا به حدی كه مردم می گویند: معاذالله كه این شخص از اولاد فاطمه باشد و اگر او فاطمی بود هر آینه به ما رحم می كرد. مجملا بر بنی امیه و بنی عباس و لشكر سفیانی غالب می گردد، و ولایت ایشان را فتح می نماید و بغیر از بكش بكش شعاری ندارد. [8] .

5- دانشمند محقق آقای شیخ نجم الدین عسكری در كتاب «المهدی الموعود المنتظر» پس از آنكه روایاتی را درباره ی مردی هاشمی آورده است كه از اهل بیت مهدی موعود علیه السلام است و پیشاپیش قیام حضرتش خواهد آمد، چنین می نویسد:

از برخی روایات كه در كتاب «عقدالدرر» آمده است چنین ظاهر می شود كه آن سیدی كه قبل از ظهور حضرت مهدی علیه السلام خواهد آمد و از اهل بیت خود آن حضرت خواهد بود، او برادر حضرت مهدی علیه السلام است.

و از برخی روایات استفاده می شود كه آن مرد هاشمی از فرزندان امام حسین علیه السلام، یعنی سیدی حسینی است و لكن اسم او معین نشده است و در بعضی روایات آمده است كه او مردی از بنی هاشم است كه در دست راست خود (خالی) دارد و تمام احادیث می گویند كه قیام او از مشرق است و در بعضی از احادیث نیز وارد شده كه این مرد هاشمی از خراسان قیام می كند. [9] .

ناگفته نماند كه برخی از نویسندگان بدون توجه به اینكه روایات فراوانی هم درباره ی سیدحسینی و هم هاشمی خراسانی رسیده است كلیه ی روایات مربوط به این دو شخصیت را بهم خلط نموده و همه را حمل بر قیام یك نفر نموده اند، در صورتی كه بیشتر احادیث، و همچنین نظر دانشمندانی كه درباره ی سیدحسینی و هاشمی خراسانی ابراز عقیده كرده اند. و اظهار نظر آنان نیز، خود چكیده ی روایات اهلبیت علیهاالسلام است بخوبی گواهی می دهند كه سیدحسینی غیر از هاشمی خراسانی است و آنچه از مجموع روایات فهمیده می شود این است كه: نخست، مردی از دودمان اهل بیت از فرزندان امام



[ صفحه 407]



حسین علیه السلام از مشرق و یا خراسان قیام می كند، و پس از آن بعد از تجاوز سفیانی اول با وجود سیدحسینی مردم ایران با سیدهاشمی خراسانی كه در دست راست خود (خال) و یا علامتی دارد بیعت می نمایند.

در هر صورت درباره ی نسب این سیدهاشمی نیز كه بعد از تجاوز سفیانی اول به ایران بر مسند قدرت قرار می گیرد در روایات به اختلاف سخن رفته است.

از برخی روایات چنین استفاده می شود كه او سیدحسنی است و از برخی دیگر چنین مستفاد می گردد كه او سیدی حسینی است و در هر حال از تمام روایات فهمیده می شود كه او مردی از بنی هاشم و از ذریه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد كه در دست راست او علامتی وجود دارد و در سنین جوانی است.

مؤلف گوید: تردیدی نیست كه بحسب روایات وارده این سید هر كه باشد خواه حسنی و یا حسینی، غیر از قیام كننده ی اصلی و مالك علی الاطلاق ایران است، و ما در این باره هم در بخش سوم و هم در همین بخش مورد بحث درباره ی این دو سید بزرگ انقلابی، بمقدار لازم توضیح داده، و بویژه در بخش مورد بحث روایات مربوط به این دو بزرگوار را آورده ایم.

آنچه تا اینجا گفته شد قسمتی از نظریات برخی از دانشمندان اسلامی بود كه ما برای هموار شدن راهی كه در پیش داریم در اینجا نقل نمودیم، ولی همانگونه كه ملاحظه نمودید، گرچه این اظهار نظرها تا حدودی راه را برای شناخت هاشمی خراسانی كه سیدی از دودمان پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله است هموار می كند، اما در عین حال: سخنان آنان نیز مقداری گنگ و مبهم است و نتیجه روشنی آنگونه كه باید بدست نمی دهد و بهرحال، این موضوع، در ضمن روایاتی كه در آینده خواهیم آورد، بخواست خدا بنحو شایسته ای روشن خواهد شد.


[1] در فرهنگ عميد مي نويسد: ختن، نام قديم قسمتي از تركستان شرقي يا تركستان چين است كه آهوي مشك آن معروف بوده است.

[2] البدء و التاريخ، ج 2، ص 176، 174 اين كتاب در سال 355 هجري نوشته شده و در سال 1899 ميلادي در پاريس به طبع رسيده است.

[3] خريدة العجائب و فريدة الغرائب، ص 197.

[4] بر اهل اطلاع پوشيده نيست كه حضرت مهدي عليه السلام تنها پسر امام حسن عسكري عليه السلام است و آن حضرت داراي برادري نبوده است.

[5] «الاشاعه» ص 95 چاپ مصر.

[6] بر خواننده ي عزيز مخفي نماند كه مطابق روايات وارده «حارث» لقب منصور نيست، بلكه حارث و منصور چنانكه در آينده ي نزديك درباره ي آنها گفتگو خواهيم كرد لقب دو شخصيت بزرگ انقلابي است كه يكي از آن دو، همان سيدحسني، و ديگري فرمانده سپاه او مي باشد.

[7] تباشيرالمحرورين ص 70-69 چاپ كربلاء سال 1331 هجري قمري.

[8] تباشيرالمحرورين ص 74 چاپ كربلاء.

[9] المهدي الموعود المنتظر ج 2، ص 257 بيروت.